مداخللات رفتار درمانی شناختی در بیماران مبتلا به سرطان
بیماری سرطان دومین عامل مرگ در آمریکا است. طبق آمار انجمن سرطان آمریکا در سال ۲۰۱۴ تخمین زده شد که در حدود ۱۶۶۵۵۴۰ مورد جدید، تشخیص داده شد. درمان های انتخابی اصلی در انواع سرطان شامل جراحی، رادیوتراپی، شیمی درمانی و هورمون تراپی و یا ترکیبی از آنها میباشد. علاوه بر تاثیراتی که سرطان ممکن است بر بیمار داشته باشد، درمان آن اغلب عوارض جانبی مانند خستگی، بی خوابی، درد و افسردگی به همراه دارد. این عوارض جانبی میتواند هم بر وضیعت جسمی بیماران و هم برکیفیت زندگیشان تاثیر گذارد.
بدلیل تاثیرات چندگانه سرطان بر زندگی بیماران، بسیار مهم است که پزشکان آنکولوژیست، روشهای مدیریت دارویی و غیر دارویی را در برنامه ی درمانی قرار دهند. یکی از مداخلاتی که مفید تشخیص داده شد، رفتار درمانی شناختی و یا CBT میباشد.
رفتار درمانی شناختی (CBT) چیست؟
رفتار درمانی شناختی یک رویکرد روان درمانی است که بر اهمیت چگونگی تاثیرات افکار، بر هیجاناتمان تاکید میکند. از گذشته تاکنون CBT برای درمان اختلات روانی کاربرد داشته است، اما اکنون برای تعدادی از مشکلات مختلف مورد بررسی قرار گرفته است، از جمله درد ناشی از انواع مختلف اختلالات آنکولوژی و هماتولوژی.
CBT براین اساس بنا شد که تغییر مستقیم احساساتمان دشوار است، هدف از CBT تغییر هیجانات از طریق تغییر دادن رفتارها و افکارمان میباشد و هر جلسه روان درمانی، حدود ۶۰-۳۰ دقیقه طول می کشد. CBT کمک میکند تا درک اینکه بیماران به چه طریقی و چگونه فکر می کنند، افزایش یابد. آنان در مییابند که تفکر هر فرد تاثیر شگرفی بر احساسات و رفتارش دارد. بیماری که با یک درمانگر شناختی رفتاری همکاری میکند می تواند مهارتهای تشخیص، مقابله و مدیریت افکار و باورهای مشکل ساز را ایجاد کند.
در صورت لزوم آنکولوژیستها میتوانند بیماران را به درمانگران دارای مجوز، شناختی رفتاری(روانشناسان سلامت) ارجاع دهند، بسیاری از درمانگران مهارتهای گستردهای در زمینهی تکنیکهای شناختی رفتاری دارند. ارجاع دادن بیمار توسط آنکولوژیست به روان شناسان سلامت، میتواند هم به آنکولوژیست در طول تشخیص و درمان بیماری و هم به بیمار کمک نماید. جلسات رفتار درمانی شناختی را میتوان به مراحلی تقسیم کرد که با جمع آوری اطلاعات مهم در مورد بیمار(نگرانی هایی که بیمار دارد) آغاز میشود، و در مرحلهی نهایی با یکپارچه سازی آنچه بیمار در مراحل قبلی آموخته، می تواند در مقابله با نگرانی های مرتبط با زندگی توام با سرطان استفاده نماید.
مرحلهی اول عموما بر شناسایی مشکل متمرکز است. به عنوان مثال، روان درمانگر از بیمار میپرسد، علت مراجعه شما چیست؟ بزرگترین چالشی که با آن روبرو هستید، چیست؟ جمع آوری این اطلاعات به درمانگر کمک میکند. به عنوان مثال، یک بیمار مبتلا به سرطان (سوزان) بیان کرده است ، شیمی درمانی، باعث احساس تهوع در او شد. سپس روان درمانگر تشخیص میدهد که از کدام تکنیکها میتواند استفاده نماید، به عنوان مثال بازسازی شناختی
با استفاده ازاین تکنیک خاص(بازسازی شناختی)، از سوزان خواسته میشود که افکار منفی خود را شناسایی نماید و تاثیرات احتمالی این افکار را حین شیمی درمانی شناسایی کند. سپس روان درمانگر از وی میپرسد که چه چیز میتواند، باعث تغییر در اوضاع شود. آیا چیزی در زمینه نحوه تفکر شما وجود دارد که بتوانید تغییر داد که باعث ایجاد احساس بهتر در شما شود. این سوال باز باعث میشود که سوزان به کاووش در دیدگاههای مختلف و احتمالا تغییر هیجانات و فرایندهای تفکر خویش بپردازد. در مرحلهی بعد درمانگر ممکن است از او بخواهد شروع به تفکر و ثبت افکار بازسازی شده نماید، همچنین تمرین این افکار در زندگی روزانه و در طول درمانهای شیمی درمانی را آغاز کند.
منبع: Cognitive Behavior Therapy for Patients With Cancer
دیدگاهتان را بنویسید